پس از سفر پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیکهای جهان به عراق و دیدار با آیتاللهالعظمی سید علی سیستانی در نجف، بار دیگر نام این مرجع عالیقدر بر سر زبانها افتاد و رویکرد معنوی و سیاسی ایشان بار دیگر مورد توجه ناظران داخلی و خارجی قرار گرفت. در این دیدار آیتالله سیستانی بر تعامل رهبران مذهبی برای جلوگیری از وقوع جنگ و فجایع انسانی تاکید نمود و به مسائلی همچون مقابله با فقر و تبعیض و مشکلات مربوط به نبود عدالت اجتماعی پرداخت. این سخنان در کنار عدم تمایل آیتالله سیستانی به ملاقات با رهبران سیاسی جهان، این سوال را ایجاد کرده که آیا پس از آیت الله سیستانی، رویکرد فکری و سیاسی ایشان همچنان در عراق حاکم خواهد بود؟ و یا مرجع یا مراجعی که در سالهای آتی در عراق جانشین آیت الله سیستانی خواهند شد، بیشتر به رویکرد ما در ایران نزدیک خواهند شد؟
هرچند سخن گفتن از مسئله جانشینی مراجع و بزرگان دینی همواره باعث حزن نویسنده و خوانندگان است، ولی به هر حال این واقعیتی است که با توجه به کهولت سن مراجع، باید مورد توجه قرار گیرد و در این حوزه باید از برخوردهای احساسی دوری کرد. البته باید توجه داشت که جایگاه کنونی آیتالله سیستانی تنها ناشی از شخصیت فقهی و معنوی معظم له حاصل شده و از همین رو، فردی که بتواند جا در پای آن بزرگوار بگذار، باید از همان مسیر که آیت الله سیستانی طی کرده، مورد اقبال عموم قرار گیرد و در این حوزه، انتخاب دستوری و شورایی و غیره جایی نخواهد داشت.
هرچند موضوع انتخاب جانشین برای آیت الله سیستانی از سوی ناظران حوزه نجف مطرح شده ولی تاکنون نشانی از ظهور چهرهای بالقوه و شایسته که از لحاظ معنوی و فقهی با معظمله قابل مقایسه باشد دیده نشده است. البته باید توجه داشت که با در نظر گرفتن وضعیت پیچیده منطقه و عراق، پس از آیتالله سیستانی نیز راه روش فقهی و سیاسی معظمله ادامه خواهد یافت و احتمالا رویکرد حاکم بر حوزه نجف، مانع از ورود مستقیم طلاب و علما به ساختار قدرت سیاسی خواهد شد. این رویکردی است که طی دو دهه گذشته از سوی آیت الله سیستانی تبلیغ شده و ایشان با درک عمیقی که از سِیر تحولات سیاسی منطقه دارند، تلاش فرمودهاند بطور مستقیم وارد مسائل اجرایی، سیاست مدن و جدالهای حزبی نشوند. این رویکرد بازخورد مثبتی هم برای روحانیت عراق داشته زیرا اکثر اهالی حوزه نجف را از بازی ها و هیاهوهای سیاسی به دور نگاه داشته و مانع از عرفی شدن مقام حوزه نجف گشته است. آیت الله سیستانی پس از سقوط رژیم بعثی نشان دادند که ضمن عدم دخالت در سیاست، بسیار سیاستمدار هستند و تاکیدی که بر امتناع از ورود به هرم قدرت سیاسی داشتند و حمایتی که از دولت مدنی و حداکثری در عراق فرمودند، هم به سود سیاست عراق شد و هم به سود حوزه نجف.
برخی از ناظران مسائل حوزه معتقدند آنچه که حوزه نجف را از قم جدا کرده، غیرسیاسی ماندن و پایبندی این حوزه به سنت است. البته واقعیت اینست که نمیتوان به گونهای سیاه و سفید به حوزه نجف و قم نگریست، و در هر دو حوزه ما با رویکردهای مختلف و گاه متناقضی روبرو هستیم. ولی به هرحال نمیتوان منکر شد که رویکرد فراجناحی و غیر سیاستزده آیت الله سیستانی، باعث غلبه این مشرب سنتی شیعه در نجف شده است و فرد یا افرادی هم که جانشین آیت الله سیستانی میشوند، به احتمال زیاد همین روش را پیگیری خواهند کرد زیرا که به قول معروف این روش، درسش را پس داده و تاکنون با موفقیت روبرو بوده است.
با نگاهی به تحولات یک دهه گذشته میتوان گفت که بازخورد مثبتی که رویکرد آیتالله سیستانی در دین و سیاست داشته، باعث قدرتمندتر شدن رویکردهای غیرسیاسی در حوزه نجف شده است و از این وجه نجف را از قم دورتر کرده است.
البته نگاه شیعیان عراق به ایران به عنوان مرکز سیاسی جهان شیعه همواره از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و به طور خاص زمانی که تعامل ما با جامعه دینی عراق به تامین منابع برای مراکز و مجامع مذهبی و سازمانها و نهادهای خیریه شیعه انجامیده، با استقبال روبرو شده است. اختلافها همواره زمانی شروع شده که این تصور ایجاد شده که ایران قصد دارد با محوریت فکری و معنوی نجف مقابله کند و این محوریت را از آن خود کند.