طلبهها غم نان دارند. آمار مربوط به حوزهها نشان میدهد حدودا ۹۸ درصد از روحانیون جزو طبقه ندار و زیر خط فقر هستند. این آمار اغراق نیست. آمار و گفتگوهای وبسایت «مردم و روحانیت» با حوزویان در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ نشان از افت شدید وضعیت اقتصادی و معیشتی روحانیون و طلاب دارد. خصوصا معلمین جوان و تحصیلکرده حوزه که در سطوح بالای فقهی درسهای مختلفی را به حوزویان ارائه میکنند نیز جزو کسانی هستند که از غم نان رنج میبرند. چندی پیش آیتالله فاضل لنکرانی در برنامه دستخط در شبکه پنج اعلام کرد که بیش از ۸۰ درصد از طلاب خیلی پایینتر از خط فقر زندگی میکنند. ما نیز در مقاله «مگر روحانیت فرزندان این ملت نیستند» به دو معضل بزرگ فقر و تحقیر اجتماعی روحانیون در جامعه پرداختیم ولی در اینجا میخواهیم دلایل دیگر این وضعیت نامطلوب را از منظر اقتصادی بیشتر بشکافیم و به نوعی این مشکل معیشت را آسیبشناسی کنیم. در واقع، میخواهیم ببینیم چرا وضع روحانیون اینگونه است ولی چرا مردم عادی با طلاب و مشکلات معیشتی آنها همدردی نمیکنند؟
اگر از مردم کوچه و خیابان در تهران و شهرهای کوچک و بزرگ بپرسیم که بزرگترین گرفتاری امروز جامعه چیست، جواب اول «وضعیت بد اقتصادی و گرانی» است. دورتر چرا بروی، اگر برنامههای عید امسال از «عصر جدید»، «دورهمی هنرمندان»، یا «خندوانه» را تماشا
کرده باشید، مجری برنامه، مردم و مهمانان برای یک چیز دعا میکنند: خدایا، امسال این گرانیها کمتر بشود، رونق اقتصادی به وجود بیاید تا مردم زندگی راحتتری داشته باشند. در یک جمله، مردم دنبال یک رفاه نسبی هستند و از وضعیت موجود خسته شدهاند. این در مورد روحانیون و طلاب هم کاملا مصداق دارد چون بدنه اصلی روحانیت و طلاب (چیزی قریب بالای ۹۰ درصد) از جنس مردم هستند و دغدغههای روزانه مردم را تجربه میکنند. ولی از آنجایی که مردم صرفا، آن چند درصد قلیل در طبقه حاکمیت را میببیند و فکر میکنند که تریبون نماز جمعه و طلاب دولتی کل بدنه روحانیت را نمایندگی میکنند، نگاه مردم به کل بدنه روحانیت به نگاهی حاکمیتی تبدیل شده است. به عبارتی، هر طلبهای و هر کسی با لباس روحانیت، چه از قشر بدنه مردمی باشد یا نباشد، به یک چوب مورد قضاوت قرار میگیرد.
اما چرا مردم با روحانیت و مشکلات معیشتی طلاب همدردی نمیکند؟ وقتی ردیف بودجه برای حوزه به وجود میآید و مسجد و معیشت روحانیت شکل دولتی به خود میگیرد، مردم خود را هر چه بیشتر از روحانیت دورتر میبینند. حتی بگذارید پا را کمی فراتر از این بگذاریم و بگوییم که ردیف بودجه برای طلاب از نظر مردم به نوعی «نفتیکردن بودجه طلاب» است. چنانکه شکایتی از روحانیت میشود یا گلهمندی از روحانیون شکل میگیرد، مردم به راحتی میگویند که از پول نفت حقوق و مزایای روحانیون تامین میشود. این عمل که از خود طلاب بدنه مردمی نشات نگرفته، هر چه بیشتر بین مردم و روحانیت فاصله ایجاد کرده است. به گونهای که مردم خود را با روحانیت در یک سطح نمیبینند.
با شدتگرفتن تحریمها در سالهای اخیر و گرانیهای حاصل از آن، علیالخصوص بعد از سال ۹۸، شدت فشار اقتصادی بر جامعه و به تبع آن بر قشر روحانیت بدنه دوچندان شده است. نکتهای که از نگاه بدنه روحانیت مردمی به گوش میرسد این است که حتی در نماز جمعه نیز از نگرانی معیشت حوزویان صحبتی به میان نمیآید. «وقتی فریادی بر درد معیشت و غم و نان مردم عادی از منبر نماز جمعه بیرون نیاید، چه انتظاری باید داشت که غم حوزویان و طلاب بدنه جامعه در آن مطرح شود؟» از این منظر، منبر نماز جمعه نه تنها به نوعی مردمگریز شده، بلکه به نوعی روحانیون را نیز فراموش کرده است. به گونهای که حتی میتوان با وام گرفتن از حجت الاسلام سرلک گفت که برخی از ائمه جمعه توانایی لازم برای اداره این جایگاه را ندارند. وقتی قشر روحانیت مردمی به گذشته نگاه میکنند، فراموش نمیکنند که این خود مردم بودند که با تامین مالی حوزههای علمیه در دوران پیش از انقلاب و حتی پس از آنرا در دست کم در دو دهه بعد از انقلاب با خمس و ذکات خود مورد حمایت مادی و معنوی خود نگاه میداشتند. همین نکته بود که مردم دوست داشتند روحانی محله و مسجد علاوه بر احترام از یک اعتبار اقتصادی در حد زندگی مردم عادی محله برخوردار باشد و نه لزوما چشم به بودجه و ردیف دولتی باشد. این مردم بودند که نیاز مالی و اقتصاد حوزه را تامین میکرد و نه دولت. همین رویه در دوران پیش از انقلاب نیز صادق بود. این مردم کوچه و بازار بودند که نیازهای اقتصادی روحانیت را در دوران پیروزی انقلاب تامین کردند و نه دولت. در یک جمله، بدنه اصلی روحانیت از بسیاری جهات دوست دارد که به دوران حمایت از منبر از طریق مردم عادی باز گردد تا علاوه بر تامین معاش، ارج و قرب به روحانیت عادی و غیرحکومتی باز گردد.
شاید به طور خلاصه بتوان گفت که مردم دوست دارند روحانیت کار خود را انجام بدهد و جایگاهش را حفظ کند. وقتی روحانیت فرای کار حوزی و طلبگی، وارد تمام عرصههای حاکمیتی شده، مردم دیگر تمایزی بین یک روحانی و یک سیاستمدار قائل نمی شوند و هم جامعه و هم حوزه دچار سردرگمی می شود. این امر در شرایط کنونی که کشور با مشکلات معیشتی و تحریمهای عدیدهای روبروست، شدیدتر هم میشود. این به هیچ وجه به معنی تقلیل جایگاه روحانیت نیست. به این معنی نیست که روحانیت نباید کار سیاسی کند. اگر روحانیت از مردم باشد و از دل جامعه بیرون آمده باشد، میتواند در هر زمینهای وارد عمل شود. ولی چون متاسفانه کارکرد نهاد دین و حاکمیت تخلیط شده، مردم هم حاکمیت و هم روحانیت را پس می زند و به جای اعتمادسازی بین مردم و بدنه روحانیت، همه اقشار روحانیت مورد قضاوت منفی قرار می گیرد.