تعامل به معنای تسلیم نیست. این فحوای سخنان این هفته رهبری در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام بود. پیام مقام رهبری به دلیل نوع نگرش کلینگر ایشان به عنوان رهبر نظام در طول سالیان دستخوش تغییر نشده است. به همین دلیل کلیدواژگانی چون تعامل با قدرت، پیشرفت کار دیپلماسی و عدم انفعال و پیشروندگی همیشه نقش مهمی در بیانات ایشان داشته است و نشان از «حرکت» و «تعالی» برای پیشبرد منافع ملی است. این نوع نگاه مثبت نه تنها در سیاست خارجی بلکه در امور اقتصادی و علمی نیز جزو مهمترین مولفههای گفتمان رهبری بوده و هست. نکته بسیار مهم دیگر در بیانات رهبری در همین نشست اخیر یک مولفه حیاتی رهبری یعنی خضوع در پذیرش ضعفها و درسآموزی از تعاملات در عرصههای مختلف است. باید به این نکته هم اذعان داشت که این خضوع هیچگاه به انفعال نینجامیده است. به صورتی که ایشان همیشه یک نگاه میانه و فراسیاسی به مسایل داشتهاند و اندرزهای ایشان به خصوص در مورد مسایل دیپلماسی و امور کشورداری همیشه با تاکید بر وضعیت مردم و انتظاری که مردم از نظام دارند، همسویی داشته است. حتی ایشان در همین سخنان اخیر نه تنها از پاسخگویی در قبال مردم بلکه فراتر از آن، پاسخگویی در برابر خدا و طلب استغفار سخن گفتند که نمود دیگری از این خضوع بود.
در مقابل شاهدیم که برخی از روحانیون و ائمه جمعه متاسفانه دچار نخوت می شوند و بعضا (و انشالله سهوا)، به جای خشوع و پذیرش خطاهای مرتکب شده، همچون سیاستمداران عمل کرده و به کوچکترین خطایی اعتراف نمی کنند. این نوع رویکرد، به هیچ وجه مورد تایید مردم نیست و ما در وبسایت «مردم و روحانیت» با کمک نظرسنجیها (و یا از طریق بررسیهای میدانی) شاهدی این بازخوردهای منفی مردم بوده ایم.
متاسفانه، آنچه ما بعضا در خطبههای نماز جمعه نمیبینیم، سهگانه مردم، مشکلات، و مسولیتپذیری است. به این معنی که روحانیت به جای اینکه محوریت را بر مردم بگذارد و از رنج و درد معیشت مردم سخن بگوید، در بسیاری از موارد مسولین را از خطایا بری جلوه میدهد. نگاه به خطبههای نماز جمعه نمونه بارز و هفتگی این نوع برخورد با مسایل است. یک مثال عینی در همین خطبههای اخیر در مورد واقعه سوءقصد در حرم امام رضا(ع) بود که آیتالله علمالهدی از مسولین تولیت آستان تشکر کرد و هیچ بحث و صحبتی از مسولیتپذیری و پاسخگو کردن مسولین حرم به میان نیآمد. بارها ما نیز بدان اشاره کردیم که دعوت به تقوا برای تحمل مشکلات کافی نیست. مردم وقتی احساس میکنند مورد توجه واقع نمیشوند، دلسردی از دین و دور شدن از روحانیت نتیجه مستقیم این رویکرد غلط میشود. تا چه زمانی میشود دیگران را مقصر جلوه داد و مردم را به مدارا دعوت کرد ولی هیچگاه بحث و سخنی از عوامل مسول نیاورد؟ مردم وقتی خود را در این سهگانه نمیبینند، به خود خودی از نهاد و نظام و روحانیت جدا میشوند. به همین دلیل است که نگاه استغفارگونه و حاکی از خضوع رویکرد درست این روزهاست که مقام معظم رهبری نیز بر آن تاکید داشتند.
وقایع اخیر دو ماهه گذشته در اوکراین و نقش روسیه در سیاست خارجی و هر آنچه بر سر نان و معاش مردم افتاد، دقیقا مصداق بخش دوم این سهگانه است. بعد از رویکار آمدن دولت آقای رئیسی و آغاز مذاکرات برای رسیدن یک توافق، به یک باره تمام آنچه گروه مذاکرهکننده با تلاش به نقطه مطلوبی رسانده بود، بدون توجه به مردم و مشکلات آنها نادیده گرفته شد. مسولیت آن چیزی که تحت عنوان «مکث» در مذاکرات پیش آمد، از زبان روحانیت صرفا با سکوت و یا فرافکنی، به کنار زده شد. حال که خود رهبری نیز در صحبتهای اخیر اعلام کردند «نباید به مذاکرهکنندگان سوظن داشت» نمود دیگری است که موانع و سنگاندازیها موجود از داخل بارز است. وگرنه چه دلیلی داشت رهبری این جمله را به زبان بیاورند؟ اینجاست که بخش دوم این سهگانه یعنی «مشکلات» که قربانی اول آن خود مردم است مورد غفلت قرار میگیرد.
مثال در این حوزه کم نیست. برای نمونه، صحبتها در باب جمهوریت نظام و اسلامیت آن در خطبههای روز دوازدهم فروردین از سوی خطیبان، مصداق دیگری است که بدان پرداختیم ولی سوال اساسی این است که مردم با انتخاب نظام جمهوری اسلامی علاوه بر این دو رکن اساسی به دنبال «استقلال» نیز بودند که وابستگی به غرب و شرق را مذموم میشمرد و اتکا به نظام مردمسالار دینی را مورد توجه قرار میداد. وقتی روحانیت از دومین بخش سه گانه، یعنی «مشکل»، میگریزد و به نوعی بدان اشاره نمیکند، باز دوباره این اعتماد بین مردم و روحانیت از هم میگلسد و مردم به جای توجه به رکن مهم روحانیت و نقش آن در جامعه، اخبار اشرافیگری روحانیت را بارزتر مورد نگاه و نقد قرار میدهند. اگر مشکل «من» نوعی در کلام روحانیت نمیگنجد، پس «من» با «شما»ی روحانی یکی نیستیم و نوع مشکل ما نیز از جنس دیگری است. وقتی این نوع نگاه حاکم میشود، اقبال به روحانیت و تاسی از آنها نیز در جامعه رنگ میبازد. مردم میپرسند که چرا مذاکرات متوقف شد و منبر روحانیت به جای پاسخگویی یا یافتن معضل، به سمت دیگری رو برمیگرداند و متاسفانه بیش از پیش از مردم فاصله می گیرد.
رکن سوم این سهگانه یعنی «مسولیتپذیری» نیز در وجه قابل تامل است. از یک سو روحانیت اگر به مشکل و مردم هم اشاره کند، نوع تجویز دستوری برای رفع و روجوع مشکلات مردم هیچ باری از پاسخگوکردن نهاد یا بخشی از دولت را ندارد. به طور خاص، همراهی روحانیون از دولت دوازدهم که به نوعی ریاست جمهوری را کاملا از همه خطایا مبری ساخته و یک نگاه فرافکنانه به دولتهای قبلی است. به عبارتی، هر کمبود ناشی از کمکاری دولت قبلی است. آقای روحانی، احمدینژاد را مقصر میدانست و امروز همه خطاها متوجه آقای روحانی است و کمکارهای گذشته. باید توجه داشت که حتی اگر آیتالله رئیسی عملکرده مثبتی هم داشته باشد، با این مواضعی که امامان جمعه در دفاع مطلق از ایشان گرفته اند، رای اعتماد را از مردم نخواهد گرفت. وقتی مردم خود را در روند گفتمان روحانیت سهیم نمیبینند، مشکلاتشان را نیز از جنش مشکلات روحانیت نخواهند دید و بیش از پیش از این نهاد فاصله خواهند گرفت. شاید به زعم رهبری همه چیز نباید معطل مذاکرات باشد ولی این به معنای غفلت در حوزه دیپلماسی و سوزاندن فرصت های پیش رو برای مذاکره و توافق نیست. مردم به عنوان ولینعمتان نظام، باید بدانند که مشکلاتشان در راس اولویتهای حاکمیت و مسولین است. اکنون مردم میپرسند، آیا امروز برای بعضی روز استغفار نیست؟