با فرارسیدن دومین ماه از سال جدید، کشور آبستن حوادثی شد که هم مردم و هم اکثر طیفهای سیاسی لب به سخن گشودند و البته در مواردی، اظهارنظرها به شکل اعتراضات خیابانی بروز کرد. شاید چند سالی است که حجم خبرهای اختلاسگران و فرار آنها از کشور کمتر شده است ولی به نظر میرسد با پایان «اختلاسگیتها» و استفاده از حروف اول نام و نام خانوادگی اختلاسگران، مرحله جدیدی از گیتها سر برآوردند. از همین اواخر سال گذشته تا به امروز در عرض کمتر از سه ماه، قضیه هلدینگ یاس را بگیرید تا سیسمونی گیت، به نوعی انگشت اتهام به سمت مسولین نظام نشان رفت. در وضعیتی چنین ملتهب، بعد از قضایای جنگ اوکراین که به صورت مستقیم لزره محکمی بر پیکره گفتگوهای برجامی زد، پسلرزههای آن نیز سفره و «نان» مردم کشورمان را تحت تاثیر قرار داد و تبدیل شد به رسوایی دیگری که شاید «ماکارونیگیت» نام مناسبی برای آن باشد. اما آنچه در این میان اصلا به گوش نمیرسید، صدای روحانیت و به طور خاص مراجع عظام کشور بود. این سکوت نشانه چیست؟ آیا این سکوت علامت پنهانکاری است؟
همین چند روز گذشته بود که در تحلیل شنیدههای مردم از نماز جمعه و حتی در نظرسنجیها همان روز، به سخنان حجتالاسلام ابوترابیفرد، خطیب تهران، اشاره کردیم. در نظرسنجیها در باب مساله «قانونمداری» به گفته این خطیب در باب حکومتداری و تاسی مدیران و مسولان به قرآن اشاره کردیم. ایشان به طور خاص به موضوع «عدالت» در جامعه اشاره کردند و در نهایت فرمودند که مسولین باید مراقب تصمیمات خود باشند تا مبادا پایههای دینی سست شوند. نص صریح بیانات ایشان همچنین در نهایت به پیوند «اقتدار» جمهوری اسلامی با ارتباط نزدیک مسولین با ائمه اطهار ختم شد. در عمل، آنچه در این نظرسنجی نیز رای مثبت مردمی را به خود گرفت، در وجه تحلیلی آن به این نکته اشاره میکرد که کلام و عمل مسولین با اعتماد مردم به مسولین رابطه مستقیمی دارد. وقتی حرف و عمل یکی نیست، مردم دلزده میشوند و اعتمادشان سلب میشود. اما متاسفانه آنچه در این دو روز اخیر در رسانههای اجتماعی و وبسایتهای مختلف نظر عموم را در مورد رسوایی اخیر درباره ماکارونی جلب کرد، ارتباط خویشاوندی (داماد) حجتالاسلام ابوترابیفرد با صاحب تکماکارون است. آقای مطلبی کاشانی، داماد خطیب موقت تهران، و پدرشان از بسیار پرنفوذ در عرصه اقتصادی و همانطور که پیداست صاحب یکی از پایهایترین اقلام خوراکی که متهم به احتکار نزدیک به ۶۷۰ تن ماکارونی در انبارهای شرکت تکماکارون است. (نک. جوابیه هیات مدیره تک ماکارون به خبرگزاری ایرنا) سوال مهم و اساسی نمازگزارن در این بحبوبه بحران معیشتی از خطیب تهران به نظر چه باید باشد؟ چرا ایشان سکوت کردند؟ چرا مراجع حرفی در این باره نمیزنند؟
اگر به موضوع آقای مطلبی کاشانی به عنوان یک نمونه که مشتی از خروار است نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که ایشان و شاید امثال این جریان منتسب به مرفهین به ظاهر دیندار با محافل و نهادهای مذهبی بسیار نزدیک و مونس هستند. این انس نیز که به نوعی با مراجع و منبریهاست موضوع را نه تنها پیچیدهتر میکند، بلکه پرسش اصلی ما یعنی «چرا مراجع سکوت کردند؟» را دوچندان مهمتر جلوه میدهد. برای مثال هم که شده باید گفت آقای مطلبی کاشانی و گروهی از منبریها از جمله حجتالاسلام محمد باقر فرزانه و حجتالاسلام محسن قمی (از گروه منبریها)، آقایان حداد عادل، محمد حسین صفار هرندی، علی کریمی قدوسی (از افراد پرنفوذ کشور و به اصطلاح کارگزاران) و خانم انسیه خزعلی از اعضای هیات امنای حرم مطهر رضوی هستند. سوال اینجاست که وجه اشتراک آقای مطلبی کاشانی با دیگر افراد این جمع در چیست؟ چون ایشان که متدین مرفه و خیّرِ منتسب به منبر پایتخت هستند، در این جرگه قرار گرفتند؟ آیا این مصداق رانتخواری نیست؟ آیا این نشان از سکوت مراجع نیست؟ آیا این مصداقی از تزویر و استاندارد دوگانه خود خطیب موقت تهران نیست؟
موضوع ارتباط و عضویت در هیات امنای حرم مطهر رضوی فقط یک نمونه است. آقای مطلبی کاشانی در چند نهاد و خیریه دیگر نیز نقشهای کلیدی دارند. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- عضو موسس موسسه آموزشی امام خمینی (ره). ایشان این مسئولیت را با افرادی همچون دوست و همکار پدرزن محترمشان حجتالاسلام کاظم صدیقی و افراد دیگری همچون سید مهدی خاموشی و غلامرضا فیاضی که ایشان نیز نماینده خراسان شمالی در مجلس خبرگان هستند، برعهده دارند.
- عضو هیئت مدیره مجمع خیرین امید کشور
- عضو موسسه علمی فرهنگی علامه عسگری
- عضو بنیاد خیریه غدیر. ایشان این مسئولیت را به همراه افرادی همچون حجت الاسلام مصطفی میرلوحی، داماد آیت الله مهدوی کنی و از مسئولان دانشگاه امام صادق (ع) برعهده دارند
- شرکت خیریه و نیکوکاری ریحانه. ایشان این مسئولیت را به همراه افرادی همچون مهرداد نوری و سردار علیرضا جزینی درچه بر عهده دارند.
این حجم از حضور و ارتباطات اقتصادی چه تصویر ذهنی در مردم و روحانیت بدنه میگذارد؟ از یک طرف آیاد مردم با شنیدن این خبرها و ارتباطات رانتی موجود، اندک اعتمادی که به خطیبان خود دارند را از دست نخواهند داد؟ از طرفی، روحانیت بدنه و مردمی نیز ناخواسته و بیهیچ تقصیری، قربانی همین انفصال و بیاعتباری میشوند. اینجاست که نقش مراجع بیش از پیش مهمتر مینماید چون درجه اعتبار مردمی مراجع تقلید و شناخت ایشان به مسایل چنان هست که بتوانند این بیعدالتیها را بازگو کنند. اما دریغ که از سنگ هم در این موارد اخیر صدایی برآمد ولی مراجع همچنان سکوت کردهاند. سکوت همیشه علامت رضایت و حیا نیست. ممکن است علامت پنهانکاری و حتی همراهی تلقی شود. سکوت بدون پیامد نیست. باید دید که منبریها و مراجع چقدر به این مهم واقفند و در کجای این گود ایستادهاند؟