«مدیریتهای حوزههای علمیه، مدرسین تا مراجع تقلید، همه باید پاسخگوی مسئولیتهای معرفتی خودشان باشند، دوره کلیات و مکررات گذشت، از این عصر باید عبور کنیم، در متن جامعه باشید، جامعه رفت و شما جا ماندید… بسیاری از سنگرهای معرفتی و فقهی خالی مانده است، فیضیه مظلوم باید پرچمدار آگاهی، عدالت و فقاهت زنده باشد؛ امام(ره) گفت که مراقب خطر نفوذ در حوزه تا حد مرجعسازی باشید، گفت که مرجع پاک نیست، مرجعیت نمایشی و ارثی نیست، حوزه محافظهکار، روحانیت بی درد، روحانیت شیعه علوی نیست، تمایل به اشرافیگری خیانت به روحانیت شیعه است… عده معدودی دارند به جای کل حوزه و روحانیت پاسخ سؤالات و شبهات را میدهند».
مطالب فوق بخش های بود از سخنان حسن رحیم پور ازغدی در نماز جمعه تهران که با واکنش های مختلفی مواجه شد. بارزترین این واکنش ها، اظهارات آیت الله مکارم شیرازی بود که گفتند: عجیب است نمازجمعه ای که ائمه جمعه فرزندان حوزه هستند، پایگاهی برضد حوزه شود. چطور می شود شما به فردی اجازه دهید ضد حوزه حرف بزند و دروغ بگوید؟
هر چند هواداران دو طرف دعوا چه در میان مردم وچه در حوزه اصل ماجرا را نادیده گرفته و صرفا به هواداری تیم مورد علاقه خودشان می پردازند، باید بتوان از حواشی به سمت متن حرکت کرد و دید آیا این نگرانی ها واقعیت دارند و اگر دارند چگونه باید به آنها توجه کنیم تا حوزه بتواند حوزه ای پویاتر باشد و مردم نیز بتوانند با مشارکت در بحث های مرتبط با جایگاه حوزه در جامعه توقعات خود را با حوزه در میان بگذارند. چرا باید کار به جایی برسد که امثال ازغدی بگویند ۴۰ سال است در حوزه حرف تازه ای زده نشده و امثال آیت الله مکارم شیرازی بگویند حوزه نباشد هیچ چیزی نیست!
روزنامه اعتماد مطلب خوبی در خصوص انتقادپذیری حوزه نوشته و مطرح کرده: آیا نمیتوان و نباید از حوزه علمیه انتقاد کرد؟ آیا حوزه انتقادپذیر است اما انتقاد رحیمپور ازغدی را برنمیتابد؟ نویسنده مقاله در پایان اشاره دارد که حوزه از نقد ضرر نمیکند. اینکه رحیمپور اصولگرا نقد کند یا فلان فیلسوفی که در خارج از کشور زندگی میکند، خیلی فرقی ندارد. اینجا اتفاقا از همان جاهایی است که نباید به «منقال» توجه کنیم بلکه باید «ماقال» را بچسبیم و دربارهاش بیندیشیم. حالا که مجال نقد پیش آمده به جای مقابله با آن بیایید ضعفها و قوتهای خود را بازشناسید و تا آنجا که مقدور است در اصلاح امر بکوشید. انگیزه منتقدین هم خیلی مهم نیست، بلکه انگیخته ایشان میتواند تبدیل به قوه محرکهای شود که ما را از این سکون و درجا زدن نجات دهد. این در حالی است که سایت جماران در یادداشتی به قلم عبدالحمید شیرازی با انتقاد از صدا و سیما و شخص ازغدی دلایلی را مطرح کرده که چرا نمی شود به ازغدی و حرفهایش اعتماد کرد.
از سوی دیگر و به نقل از کانال تلگرامی مباحثات اعضای شورای عالی حوزه معتقدند بزرگان حوزه خود معتقد به وجود کاستیها و ضرورت نقد حوزه هستند؛ اما روشی که رحیمپورازغدی در پیش گرفته، از حالت نقد دلسوزانه و آزاداندیشی مدنظر مقام معظم رهبری خارج شده و تخریب ارکان حوزه از جمله مرجعیت است. به نقل از همین کانال، یکی دیگر از اعضای شورایعالی بیان کرده: در انتقادات مکرر و تند ایشان راهکاری برای اصلاح بیان نمیشود و سخنان او چه در مدرسه فیضیه و چه در سخنرانی پیش از خطبههای نمازجمعه باعث تزریق ناامیدی در بین طلاب بویژه طلاب انقلابی میشود که همین امر نشانه نادرستی روش و ادبیات ایشان است.
سابقه جنجال آفرینی مواضع و سخنان ازغدی و واکنش آیت الله مکارم شیرازی به شکلی علنی به حادثه مردادماه حوزه علمیه قم نیز باز می گردد که با صدور بیانیه ای از سوی آیت الله مکارم شیرازی به عنوان فاجعه از آن یاد شد. ایشان هم در آن بیانیه و هم در انتقاد اخیر خود برنامه ریزان و سیاست گذاران را هم زیر سوال برده اند گه چگونه اجازه داده می شود کسی مانند ازغدی به این تریبون ها دسترسی داشته باشد. در مورد حادثه حوزه علمیه قم، ایشان مسئولین حوزه علمیه و سپاه را مقصر دانستند و در مورد اخیر شورای سیاستگذاری ائمه جمعه مورد سرزنش قرار گرفت. اما نکته اینجاست که در جامعه ما تا آستانه انتقادپذیری و یا حتی بازخواست پذیری کجاست؟ چرا در چنین وضعیتی افرادی چون آیتالله سیدمحمد غروی میگویند باید به او (ازغدی) تذکر بدهند و تریبونهای او را محدود کنند یا توسط افراد اثرگذار در او، معنای حرفهایش را به او بفهمانند.
در پایان ذکر یک نکته به نقل از سایت عصر ایران خالی از لطف نیست که یادآوری کرده: زمانی حوزه فقط با وجوهات مردم متدینی که وجوهات شرعیه می پرداختند اداره می شد ولی اکنون، حوزه ها از بودجه عمومی سهم می برند و لذا، این حق همه مردم (صاحبان بیت المال) است که درباره عملکرد حوزه بپرسند و پاسخ بخواهند.
شما در این مورد چه فکر می کنید؟