در پی انتشار مجدد شایعاتی در مورد حضرت آیت الله مکارم شیرازی نامهای از سوی عدهای به دفتر ایشان فرستاده میشود و از معظم له در مورد «تجارت شکر» سؤالاتی میشود. در این نامه سوال کنندگان خواستار شفاف سازی در مورد اتهاماتی شده بودند که مربوط به دست داشتن آیت الله مکارم شیرازی در تجارت شکر و کسب منافع مالی بسیاری از این راه بود. نویسندگان نامه با اشاره به بحث های مکرّر و شایعات و تصاویر مربوط به صورت جلسه تعیین میزان سهام شرکت قند دزفول که برخی آن را سندی برای دست داشتن حضرت آیت الله مکارم شیرازی در امور اقتصادی می پندارند و همچنین داستان فردی به نام مدلّل که او را داماد معظمله معرفی می کنند، خواستار تنویر افکار عمومی شده بودند. در پاسخ، دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی این سخنان را «کذب محض» خوانده بود و آنها را تکذیب کرده بود.
طرح سوال و شفاف سازی دفتر آیت الله مکارم شیرازی روند مثبتی است که می تواند تا حدی از حاشیه هایی که در خصوص وضعیت مالی روحانیون بلندپایه کشور وجود دارد بکاهد. ولی سوال اینجاست که چرا اصولا این گونه حاشیه ها وجود دارد و هر روز هم بیشتر می شود. متاسفانه داستان ثروتهای کلان مردان خداشناسی که ملبّس به عبا و عمامه هم هستند، از همان سالهای اول انقلاب همواره بر سر زبانها بود و برای مثال آیت الله هاشمی رفسنجانی یکی از روحانیون بود که اغلب مردم در باره باغهای پسته و زمینها و امکلاک ایشان اخبار و شایعات مختلفی را طرح می کردند و شکل سیاسی و جناحی هم گرفت.
البته آیت الله هاشمی رفسنجانی به رحمت الهی رفت و بقول عوام «پشت سر مُرده حرف زدن» جایز و پسندیده نیست ولی مسئله ثروت اندوزی طبقه روحانیت امری است که به نظر می رسد در جامعه ما حل نشده است و در این رابطه اطلاع رسانی و شفاف سازی بهترین رویکرد می تواند باشد. هرچند ثروت اندوزی بالذاته منافاتی با طلبه و روحانی بودن ندارد ولی در جامعه ما انتظاری که همیشه از طبقه روحانیت وجود داشته این بوده که کسی که وارد حوزه می شود، هدفش مال اندوزی نبوده. البته دردهه های اخیر و باتوجه به حضور طبقه روحانیت در پست های کلیدی، امکان دسترسی به رانت ها و ارتباطات خاص برای برخی فراهم بوده و همین امر در مواردی به سوء استفاده هایی انجامیده که متاسفانه باعث بدنامی کل جامعه روحانیت شده.
در سالهای اخیر، اخبار و حاشیه ها در مورد ثروت اندوزی روحانیون محدود به صحبت های مردم عادی نبوده این امر به یکی از موضوعات اصلی در دعواهای جناحی تبدیل شده است. چندی پیش، آقای جواد کریمیقدوسی، نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی در حساب توئیتر خود با ادعای استفاده شخصی آقای صادق آملیلاریجانی، رئیس اسبق دستگاه قضا و رئیس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام، از مجموعه تشریفات قوه قضائیه، خطاب به ایشان نوشت: «حضرت آیتالله صادق لاریجانی؛ ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت، شنیده شده حضرتعالی قسمتی از مجموعه تشریفات قوه قضائیه را که برای مهمانان خارجی تجهیز شده جهت سکونت در تهران انتخاب کردهاید. قرار بر سکونت جنابعالی در منزل مهیا شده برای مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی بود.» کریمیقدوسی در توئیت دیگری ادامه داد که: «با توجه به جایگاه با ارزش جنابعالی در نظام؛ انتظار مردم ایران این است که زیطلبگی و سادهزیستی همواره مورد توجه مقامات عالیرتبه باشد.» فردای آن روز، روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام، مطلب منتشر شده در توئیت آقای کریمی قدوسی راجع به سکونت آیت الله آملی لاریجانی در قسمتی از مجموعه تشریفات قوه قضاییه که برای میهمانان خارجی تجهیز شده را «کذب محض و مصداق بارز نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی دانست.» روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام با یک برخورد شدید به آقای کریمی قدوسی خطاب کرد که ایشان باید از خود بپرسد که بر اساس چه اطلاعاتی و چه «مجوز شرعی» با انتشار سخنان ناصحیح و کذب همت خود را در «تخریب مسئولان نظام و مخدوش کردن اذهان عمومی» قرار داده است.
متاسفانه پاسخ روابط عمومی مجمع تشخیص به نظر قانع کننده نمی رود. از کی قرار شده که مردم و نمایندگانش برای پرس و جو درباره منازل لاکچری و مجهز به تأسیسات ویژه مسئولین نظام، مجبور باشند که «مجوز شرعی» دریافت کنند؟ مردم ما انتظار دارند که روحانیون سادهزیستی را سیرت و سیاق خود و خانواده هایشان قرار دهند و طرز زندگیشان نشانگر همدردی آنها با مستضعفین باشد. به طور خاص در شرایط اقتصادی کنونی که مردم از مشکلات عدیده معیشتی رنج می برند، ساده زیستی روحانیون بلندپایه ما می تواند اعتبار خاصی به کل طبقه روحانیت بدهد. البته متاسفانه معکوس کردن روندی طی چند دهه ایجاد شده کار ساده ای نیست و در بسیاری از موارد حتی اگر خود عزیزان هم بخواهند که به ساده زیستی باز گردند آقازاده ها باعث بد نامی پدرانشان و متاسفانه حل طبقه روحانیت می شوند.
گروه جنبش عدالتخواه دانشجویی در نامهای از حجت الاسلام ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه، خواست تا صادق لاریجانی و علیاکبر ناطق نوری را در ارتباط با «زمینخواری» در لواسان، تحت تعقیب قضایی قرار داده و در صورت «محرز شدن تخلفات»، آنان را به اشد مجازات محکوم کند. براساس سخنان امام جمعه لواسان و تصاویر منتشرشده، صادق لاریجانی، رئیس پیشین قوه قضائیه، با صدور دستوری، صدور پروانه ساختوساز برای ۶۲ مجتمع مسکونی ویلایی دو هزار متری در این منطقه را «مجاز» اعلام کرده است. علیاکبر ناطق نوری، رئیس سابق بازرسی دفتر رهبر جمهوری اسلامی، نیز متهم شده که به دلیل نسبت فامیلی با مالکان این پروژه، از شهرداری لواسان خواسته به حکم دادگاه در این باره اعتراض نکنند. در همین حال جنبش عدالتخواه دانشجویی از آقای رئیسی درخواست کرده «در راستای برخورد با دانهدرشتها و مسئولان متخلف، با تحقیقات دقیق و رعایت کلیه حقوق متهمین نسبت به تخلفات احتمالی رئیس پیشین قوه قضائیه و مسئول وقت بازرسی بیت رهبری، اقدام قضائی» کند. در آن زمان گزارشهایی درباره «تخلف» در ساختوساز یک شهرک لاکچری در یک محدوده بیش از یکمیلیون متر مربعی در لواسان نیز منتشر شده است.
شاید مشکل اصلی در پارادوکس قدرت و روحانیت نهفته باشد. از یک سو با توجه به سنت حوزه های شیعه، روحانیون به طور تاریخی در میان مردم بودند و جایگاهی هم در پست های حاکمیتی نداشتند و از همین رو تصویر ساده زیستی و مردمی بودن به بخش مهمی از انتظار مردم از روحانیت تبدیل شده. از سوی دیگر اکنون بخشی از روحانیت به علت تصدی پست های حساس با تبعات غیر قابل اجتناب تصدی این پست ها روبرو هستند که ثروت اندوزی و فساد مالی تنها یکی از این تبعات است.
به هر حال اخبار درست و غلط درباره کسب مبالغ هنگفتی که به بعضی از روحانیون نسبت داده می شود، در میان مردم ردّ و بدل میشوند و به مسائل کوچکتری بسان «امام جمعه با ماشین شاسی بلند لاکچری» هم کشیده میشوند. بهترین رویکرد برای کاهش تنش ها در این حوزه، اطلاع رسانی و اعتماد سازی است. جلب اعتماد مستضعفین از نکات بسیار مهم برای مشروعیت و بقای نظام است. همانطور که امام راحل فرمودند، که اگر روزی مستضعفین از انقلاب روی برگردانند، در آن روز کار همه تمام است.
تعداد محدود و معدودی در جامعه روحانیت هستند که از مفتخوری اصلا خجالت نمیکشند و ایمان و اعتقادی هم به خدا و آخرت و عاقبت ندارند. این دسته از آقایان که بیشتر هم آخوندهای حکومتی هستند، اسم ما طلبهها را هم خراب میکنند.